براي او كه دوستش دارم ...

براي او كه دوستش دارم ...

عاشقانه

منوي اصلي

آرشيو موضوعي

آرشيو مطالب

لينکستان


امکانات

ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 78
بازدید دیروز : 21
بازدید هفته : 154
بازدید ماه : 303
بازدید کل : 69604
تعداد مطالب : 98
تعداد نظرات : 49
تعداد آنلاین : 1


متن ترانه هاي فرهاد

خاکستری

شنبه روز بدی بود، روز بی‌حوصله‌گی،
وقت خوبی که می‌شد غزلی تازه بگی؛

ظهر یک‌شنبه‌ی من، جدول نیمه‌تموم،
همه خونه‌هاش سیاه، روی خونه جغد شوم؛

صفحه‌ی کهنه‌ی یادداشتای من
گف دوشنبه روز میلاد من ئه،
اما شعر تو می‌گه که چشم من
تو نخ ابره که بارون بزنه،
آخ اگه بارون بزنه،
آخ اگه بارون بزنه

غروب سه‌شنبه خاکستری بود،
همه انگار نوک کوه رفته بوده‌ن
به خودم هی زدم از این‌جا برو
اما موش خورده شناسنامه‌ی من

عصر چارشنبه‌ی من
عصر خوش‌بختی ما
فصل گندیدن من
فصل جون‌سختی ما

روز پنج‌شنبه اومد
مث سقائک پیر،
رو نوک‌اش یه چیکه آب
گف به من بگیر، بگیر

جمعه حرف تازه‌ئی برام نداشت،
هر چی بود، پیش‌تر از این‌ها گفته‌بود!

وقتی که بچه بودم

وقتی که من بچه بودم
پرواز یک بادبادک
می بردت از بام های سحر خیزی ی پلک
تا
نارنجزاران خورشید
آه
آن فاصله های کوتاه

وقتی که من بچه بودم
خوبی زنی بود
که بوی سیگار میداد
و اشکهای درشتش
از پشت آن عینک ذره بینی
با صوت قرآن می آمیخت

وقتی که من بچه بودم
آب و زمین و هوا بیشتر بود
و جیرجیرک
شبها
در متن موسیقی ماه و خاموشی ژرف
آواز می خواند

وقتی که من بچه بودم
لذت خطی بود
از سنگ
تا زوزه آن سگ پیر رنجور
آه
آن دستهای ستمکار مظلوم

وقتی که من بچه بودم
می شد ببینی
آن قمری ناتوان را
که بالش
زین سوی قیچی
با باد می رفت
می شد
آری
می شد ببینی
و با غروری به بیرحمی بی ریایی
تنها بخندی

وقتی که من بچه بودم
در هر هزاران و یک شب
یک قصه بس بود
تا خواب و بیداری خوابناکت
سرشار باشد

وقتی که من بچه بودم
زور خدا بیشتر بود

وقتی که من بچه بودم
بر پنجره های لبخند
اهلی ترین سارهای سرور آشیان داشتند
آه
آن روزها گربه های تفکر
چندین فراوان نبودند
وقتی که من بچه بودم
مردم نبودند

وقتی که من بچه بودم
غم بود
اما
کم بود

برف

زردها بیهوده قرمز نشدند
قرمزی رنگ نیانداخته بیهوده بر دیوار
صبح پیدا شده اما آسمان پیدا نیست
صبح پیدا شده اما آسمان پیدا نیست
گرده روشنی مرده برفی . همه کارش آشوب
بر سر شیشه هر پنجره بگرفته قرار
زردها بیهوده قرمز نشدند
قرمزی رنگ نیانداخته بیهوده بر دیوار
صبح پیدا شده اما آسمان پیدا نیست
صبح پیدا شده اما آسمان پیدا نیست
گرده روشنی مرده برفی . همه کارش آشوب
بر سر شیشه هر پنجره بگرفته قرار
من دلم سخت گرفته است از این
میهمان خانه مهمان کش روزش تاریک
من دلم سخت گرفته است از این
میهمان خانه مهمان کش روزش تاریک
که به جان هم نشناخته . انداخته است
چند تن خواب آلود . چند تن ناهموار
چند تن نا هشیار که به جان هم نشناخته . انداخته است
چند تن خواب آلود . مشتی ناهموار
چند تن نا هشیار . چند تن خواب آلود

محمد والا پیام‌دار، محمد


گفتی که یک دیار
هرگز به ظلم و جور
نمی‌ماند برپا و استوار

آن‌گاه، تمثیل‌وار
کشیدی عبای وحدت
بر سر پاکان روزگار

در تنگ پرتبرک آن نازنین عبا،
-
دیرینه! ای محمد
جا هست بیش و کم،
آزاده را
که تیغ کشیده‌ست بر ستم؟

کتیبه

گرم و زنده بر شنهای تابستان زندگی را بدرود خواهم گفت
گرم و زنده بر شنهای تابستان زندگی را بدرود خواهم گفت
تا قاصد میلیونها لبخند گردم . تابستان مرا در بر خواهد گرفت و دریا دلش را خواهد گشود
تا قاصد میلیونها لبخند گردم . تابستان مرا در بر خواهد گرفت و دریا دلش را خواهد گشود
زمان در من خواهد مرد و من بر زمان خواهم خفت
زمان در من خواهد مرد و من بر زمان خواهم خفت
زمان در من خواهد مرد و من بر زمان خواهم خفت
آخ . زمان در من خواهد مرد و من بر زمان خواهم خفت

کوچه ها

کوچه ها باریکن دکونها بسته اس
خونه ها تاریکن طاقها شکسته اس
از صدا افتاده تار و کمونچه ، مرده می برن کوچه به کوچه
نگاه کن مرده ها به مرده نمی رن ، حتی به شمع جون سپرده نمی رن
شکل فانوسی ان که اگه خاموشه
واسه نفت نیست، هنوز یه عالم نفت توشه

جماعت من دیگه حوصله ندارم. به خوب امید و از بد گله ندارم
گرچه از دیگرون فاصله ندارم ، کاری با کار این قافله ندارم

تو را دوست دارم

ز کوچ جهان هیچ اگر دوست دارم
ترا ای کهن ا بر دوست دارم
ترا ای کهن پیر جاوید برنا
ترا ای گران مایه دیرین ایران
تو ای شور بوم غمین
پر از خوندل و مهربان چه
تو ای دخت شرمگین امید
ترا دوست دارم اگر دوست دارم
ترا دوست دارم اگر دوست دارم
تو ای شور بوم غمین
پر از خوندل و مهربان چه
تو ای دخت شرمگین امید
ترا دوست دارم اگر دوست دارم
ترا دوست دارم اگر دوست دارم

سقف
تو فکر یک سقفم یک سقف بی روزن
سقفی برای عشق برای تو با من
سقفی که تن پوش هراس ما باشه
تو سردی شبها لباس ما باشه
سقفی اندازه قلب من و تو
واسه لمس تپش دلواپسی
برای شرم لطیف آینه ها
واسه پیچیدن بوی اطلسی
زیر این سقف با تو از گل از شب و ستاره می گم
از تو و از خواستن تو می گم و دوباره می گم
زندگیمو زیر این سقف با تو اندازه می گیرم
گم می شم تو معنی تو معنی تازه می گیرم
سقفمون افسوس و افسوس تن ابر آسمونه
یه افق یه بینهایت کمترین فاصلمونه
تو فکر یک سقفم یک سقف رویایی
سقفی برای ما حتی مقوایی
تو فکر یک سقفم یک سقف بی روزن
سقفی برای عشق برای تو با من
سقفی اندازه قلب من و تو

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نويسنده: بهمن فيروزه تاريخ: سه شنبه 27 دی 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

چه خوش خیال است ... فاصله را میگویم ...! به خیالش تو را از من دور کرده است ؟ ولی نمیداند که جای تو امن است... اینجا !!! میان قلبم ...... تلفن تماس : 09158863593 bfirozeh@yahoo.com zex_persia@yahoo.com mosafer_tanha998@yahoo.com نظر یادتون نره !!!

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب


© All Rights Reserved to asheghaneh73.http://asheghaneh73.loxblog.com/ | Template By: